به گزارش خبرنگار وسائل، راغب اصفهانی میگوید: هرچند عفو و صفح به یک معنی و هردو در مورد گذشت و چشمپوشی از تقصیر دیگران است، ولی باید دانست که واژه صفح در افاده این معنی رساتر است. زیرا در صفح علاوه بر مفهوم گذشت، رو نیاوردن وروی گرداندن و گناه طرف را نادیده گرفتن نیز ملحوظ است.
ممکن است کسی را پس از محکوم کردن به مجازات عفو کنند اما صفح آن است که روی بگردانی و گناه طرف را نادیده بگیری و اگر مجرم در مقام عذرخواهی برآمد طوری با او برخورد کنی که گویی اصلاً گناهی از او سر نزده است. عفو به معنی پوشاندن است؛ اما صفح به معنی روی گرداندن و نادیده گرفتن میباشد. در عفو با فرض گناه روی آن سرپوشی میگذارند؛ اما در صفح بهطور کلی گناه را نادیده میانگارند.
اهمیت روش
عن علی علیه السلام: وَ اعْلَمْ أَنَّ رَأْسَ الْعَقْلِ بَعْدَ الْإِيمَانِ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مُدَارَاةُ النَّاسِ وَ لَا خَيْرَ فِيمَنْ لَا يُعَاشِرُ بِالْمَعْرُوفِ مَنْ لَا بُدَّ مِنْ مُعَاشَرَتِهِ حَتَّى يَجْعَلَ اللَّهُ إِلَى الْخَلَاصِ مِنْهُ سَبِيلًا فَإِنِّي وَجَدْتُ جَمِيعَ مَا يَتَعَايَشُ بِهِ النَّاسُ وَ بِهِ يَتَعَاشَرُونَ مِلْءَ مِكْيَالٍ ثُلُثَاهُ اسْتِحْسَانٌ وَ ثُلُثُهُ تَغَافُل(صدوق،1404، ج4، ص387).
آثار تربیتی تغافل در اسلام
اعتماد متربی به مربی و فراهم شدن زمینه اصلاح
قالُوا إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ فَأَسَرَّها يُوسُفُ في نَفْسِهِ وَ لَمْ يُبْدِها لَهُمْ قالَ أَنْتُمْ شَرٌّ مَكاناً وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما تَصِفُونَ (یوسف،77)
حفظ کرامت متربی
قالُوا يا أَبانا ما لَكَ لا تَأْمَنَّا عَلى يُوسُفَ وَ إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ (11) أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ (12) قالَ إِنِّي لَيَحْزُنُني أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَ أَخافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ (یوسف،13)
پی بردن به اشتباه
عُيُونُ الْمَحَاسِنِ عَنِ الرُّويَانِيِّ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ مَرَّا عَلَى شَيْخٍ يَتَوَضَّأُ وَ لَا يُحْسِنُ فَأَخَذَا فِي التَّنَازُعِ يَقُولُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا أَنْتَ لَا تُحْسِنُ الْوُضُوءَ فَقَالا أَيُّهَا الشَّيْخُ كُنْ حَكَماً بَيْنَنَا يَتَوَضَّأُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنَّا فَتَوَضَّئَا ثُمَّ قَالا أَيُّنَا يُحْسِنُ قَالَ كِلَاكُمَا تُحْسِنَانِ الْوُضُوءَ وَ لَكِنَّ هَذَا الشَّيْخَ الْجَاهِلَ هُوَ الَّذِي لَمْ يَكُنْ يُحْسِنُ وَ قَدْ تَعَلَّمَ الْآنَ مِنْكُمَا وَ تَابَ عَلَى يَدَيْكُمَا بِبَرَكَتِكُمَا وَ شَفَقَتِكُمَا عَلَى أُمَّةِ جَدِّكُمَا(مجلسی،1403، ج34، ص319).
فراهم سازی زمینه اصلاح رفتار
عن الصادق علیه السلام: ثَلَاثَةٌ تَجِبُ عَلَى السُّلْطَانِ لِلْخَاصَّةِ وَ الْعَامَّةِ مُكَافَأَةُ الْمُحْسِنِ بِالْإِحْسَانِ لِيَزْدَادُوا رَغْبَةً فِيهِ وَ تَغَمُّدُ ذُنُوبِ الْمُسِيءِ لِيَتُوبَ وَ يَرْجِعَ عَنْ غَيِّهِ وَ تَأَلُّفُهُمْ جَمِيعاً بِالْإِحْسَان(حرانی،1404، ص)
تغافل در جایی است که شخص مرتکب گناهی شده و از آگاه شدن دیگران بیم و هراس دارد، خیر و صلاح در این است که رازش را پوشیده داریم، و از دانستههای خویش تغافل نماییم تا او برای مصون داشتن شرافت خود پیرامون آن عمل نگردد و گناهی را که مرتکب شده است، تکرار ننماید.
در زمینه انحرافهای قانونی و اخلاقی لازم است در اغلب موارد اطلاع خود را آشکار کنیم و آگاهانه انتقاد نماییم؛ لکن مصلحت ایجاب میکند که در پارهای از موارد دانستة خود را به رو نیاوریم و خویشتن را غافل و ناآگاه وانمود سازیم تا پرده حیای گنهکار پاره نشود و در عمل ناروای خود جری و جسور نگردد، به عبارت کوتاهتر در امور زندگی و آمیزشهای اجتماعی نباید کور باشیم، ولی در بعضی از مواقع باید چشمهای خود را ببندیم. و بدانیم که یکی از اصول مسلم آن است که شرع به ظاهر است و محتسب به درون خانه راه ندارد.
پس تغافلی که در تعالیم دینی ممدوح شناخته شده و اولیای اسلام پیروان خود را به رعایت آن تشویق کردهاند، تغافلی است که ناشی از عقل و مصلحت و همآهنگ با اخلاق و فضیلت باشد و تغافل کننده آن را با حسن نیت و اندیشه پاک انجام دهد که چنین تغافلی از صفات حمیده است و اگر انگیزه متغافل فقط بزرگواری و شرافت نفسانی باشد، تغافلش بسیار ارزنده و پر ارج است.
بر اساس اصول شرطی سازی، شیوههای مدیریت رفتارگوناگونی ابداع شده است که رایجترین آن تقویت مثبت و منفی است که روش تربیتی تغافل در این بخش مرو استفاده قرار میگیرد.
جایگاه تغافل از دیدگاه روانشناسان رفتارگرا
برای مشخص شدن جایگاه تغافل در ابتدا تنبیه را از دیدگاه روان شناسان رفتارگرا از جمله اسکینر و جان ایاز بررسی میکنیم.
تنبیه در لغت به معنای آگاهانیدن، بیدار کردن، واقف گردانیدن به چیزی و آگاه و هوشیار کردن آمده است. در اصطلاح به عملی گفته میشود که لازمه آن آگاه و هوشیار کردن باشد و به سه معنا به کار میرود:
1- اسکینر میگوید: تنبیه زمانی رخ میدهدکه پاسخ چیز مثبتی را از موقعیت حذف میکند یا چیزی منفی به آن میافزاید. در واقع، تنبیه دور ساختن چیزی از ارگانیسم (موجود زنده) است که خواستار آن است، یا دادن چیزی است به کسی که طالب آن نیست. تنبیه به این معنا را تنبیه به معنای عام میگوییم.
2- ارائه پاسخ منفی به ارگانیسم. تنبیه عبارت است از: ارائه یک محرک آزارنده (تقویت کننده منفی) به دنبال یک رفتار نامطلوب برای کاهش دادن احتمال آن رفتار. اگر پس از انجام رفتاری نامطلوب از سوی کودک، مثلاً گفتن یک حرف زشت، با ارائه یک محرک آزارنده مثل سیلی زدن به او بخواهیم حتماً بروز رفتار نامطلوب را دراو کاهش دهیم، او را تنبیه کردهایم. تنبیه به این معنا؛ تنبیه به معنای خاص میگوییم.
3- تنبیه بدنی یا کتک زدن. گاهی مراد از تنبیه به همین معناست که ما آن را تنبیه به معنای اخص میگوییم. روشن است که بر طبق معنای اول، تنبیه طیف وسیعی را در بر میگیردکه عبارت است از: تغافل، بیاعتنایی، تهدید، تحقیر، سرزنش، تمسخر، محروم سازی، جریمه، جبران، تغییر چهره، روی برگرداندن و تنبیه بدنی. اما بر طبق معنای دوم، تنبیه دیگر شامل تغافل، بیاعتنایی، محروم سازی و به عبارت دیگر، حذف تقویت مثبت نمیشود. آنچه از میان این معانی سهگانه مورد تردید و بحث واقع شده است، قسم سوم یا تنبیه به معنای اخص است. گرچه برخی از مصادیق تنبیه به معنای خاص دوم، نظیرتهدید، تحقیر، سرزنش و تمسخر نیز کما بیش مورد رّد و انکار واقع شده است.
4- جان ایانز و همکارانش نیز معتقدند: تنبیه عبارت است از ارائه محرک ناخوشایند یا حذف تقویت مثبت بلافاصله بعد از انجام یک رفتار. تنبیه در این جا طیف وسیعی را در برمی گیرد و شامل تغافل، بی اعتنایی، تهدید، تحقیر، سرزنش، تمسخر، محرومسازی، جریمه، جبران، تغییرچهره، رویبرگرداندنوتنبیهبدنی است.
طبق تعریف اسکینر و جان ایاز تغافل از مصادیق تنبیه به حساب میآید.
تغافل از دیدگاه خواجه نصیر الدین طوسی
خواجه نصیرالدین طوسی درباره تنبیه بدنی بر این باور است که: به هر خُلقی نیک که از کودک صادر شود، او را مدح باید کرد و بر خلاف آن در توبیخ اول عمل قبح او را تغافل منسوب کنند تا بر انجامش اقدام ننماید و اگر برخود پوشیده دارد، براو پوشیده دارند و اگر معاودت کند در سر او را توبیخ کنند و چون معلم در اثنای تأدیب ضربی به تقدیم رساند از فریاد و شفاعت خواستن حذر فرمایند، چه آن فعل ممالیک و ضعفا بود و ضرب اول که باید اندک بود و نیک مولم، تا از آن اعتبار گیرد و بر معاودت دلیری نکند.
از جمله تغافلهای شایسته و ممدوح که ممکن است سودبخش و مفید واقع شود و نتیجه خوب ببارآورد در امور تربیتی فرزندان ودانشآموزان در محیط خانه و آموزشگاه میباشد. گاهی کودک برای اولین بار مرتکب خلافی میشود که اولیا و مربیانش از آن آگاه میگرددند، اما مصلحت تربیت اقتضا میکند که تغافل نماید، خود را به بیخبری بزند و آن رفتار ناپسند را به رو نیاورند، تا شخصیت کودک را در هم نشکنند و او احساس بیآبرویی نکند و در عمل ناروای خود جری و جسور نگردد.
تغافل والدین و مربیان اگر بهجا و در مورد صحیح باشد، نتیجه مثبت میدهد و در تربیت فرزندان، حسن اثر میگذارد؛ و اگر نابجا و در غیر مورد واقع شود نه تنها اثر مفید ندارد؛ بلکه در بعضی از مواقع مضر و زیانبخش خواهد بود. تشخیص موارد صحیح و ناصحیح تغافل فرع بر شناخت اوضاع و احوال کودک است. باید محیط خانواده و مدرسه، طرز تربیت، و شرایط زندگی آنها را در نظر گرفت و انگیزهای که آنها را به کار خلاف واداشته بررسی کرد و از مجموع آنها موارد تغافل بهجا و بیجا را تمیز داد.
برای روشن شدن مطلب میتوان به عنوان مثال دزدیهای کودکانه را که کم و بیش بین اطفال مشاهده میشود، ذکر کرد. در خانوادههایی که والدین و سایر بزرگترها وظیفه شناس و درستکارند و در تربیت کودکان عدل و انصاف، حق و فضیلت، عواطف و محبت، و خلاصه تمام جهات لازم را رعایت مینمایند، علیالقاعده فرزندان به خوبی پرورش مییابند و دچار سوء تربیت، عقدههای روانی، و کمبود محبت نیستند؛ این قبیل کودکان تا زمانی که از محیط خانواده خارج نشده و با این آن تماس پیدا نکردهاند، اندیشة دزدی در سر نمیپرورند و از فکر تجاوز به دیگران مبرّی و منزّهند؛ و اگر اتفاقاً دچار لغزش شوند و چیزی را پنهانی بربایند انحرافش ریشة روانی ندارد، بلکه عامل موقتی او را به این کار واداشته است.
اگر در آن موقع یکی از اعضای خانواده اورا ببیند، وظیفه او ودیگر اعضای خانواده در این مورد تغافل است، و باید خود را ناآگاه جلوه دهند، و به شخصیتش آسیبی نرسانند؛ بلکه غیر مستقیم اورا به قبح کارش واقف سازند و موجبات جلوگیری از تکرار آنرا فراهم آورند./702/422/ح
تهیه و تنظیم : محرم آتش افروز